مرا ببخش
خدایا از این دنیا خسته شده ام
از این نامهربانی ها خسته شده ام
…
هر شب چشمانم خیس است
هر شب در خواب دعا میکنم خدا یا مرا در خواب بمیران....
تا در هنگام مرگ چشمانم دنیا را نبیند ...
تا که مردنم را کس نفهمد… کس نبیند…
برای نجاتم تلاشی نباشد…
از این زندگی خسته ام
خستگی من ناشکری خدا نیست…
از روی غرور نیست…
از دست این زمانه خسته ام
…
امید هنوز در وجودم زنده ست…
اما امید به چه ؟ به که ؟
...
انگار در قلب غم زده من... قلب همیشه پر از درد من ...
غوغایی شده ... کسی وارد شده ؟؟!!
اما نه! ... چه کسی میتواند از حصار دلتنگی هایم بگذرد
چه کسی میتواند شریک دلتنگی های من شود...
نه ! من نمیخواهم کسی را در
خدایا از این دنیا خسته شده ام
از این نامهربانی ها خسته شده ام
…
هر شب چشمانم خیس است
هر شب در خواب دعا میکنم خدا یا مرا در خواب بمیران....
تا در هنگام مرگ چشمانم دنیا را نبیند ...
تا که مردنم را کس نفهمد… کس نبیند…
برای نجاتم تلاشی نباشد…
از این زندگی خسته ام
خستگی من ناشکری خدا نیست…
از روی غرور نیست…
از دست این زمانه خسته ام
…
امید هنوز در وجودم زنده ست…
اما امید به چه ؟ به که ؟
...
انگار در قلب غم زده من... قلب همیشه پر از درد من ...
غوغایی شده ... کسی وارد شده ؟؟!!
اما نه! ... چه کسی میتواند از حصار دلتنگی هایم بگذرد
چه کسی میتواند شریک دلتنگی های من شود...
نه ! من نمیخواهم کسی را در این دنیای خود شریک کنم
در دنیایی که حتی یکبار، فقط یکبار بر روی من لبخند نزد ...
نمیخواهم کس دیگری را به اندازه خود دلتنگ ببینم
اه خدایا مرا ببخش … ! مرا که …
مرا ببخش که قلبم را ...
این دنیای خود شریک کنم
در دنیایی که حتی یکبار، فقط یکبار بر روی من لبخند نزد ...
نمیخواهم کس دیگری را به اندازه خود دلتنگ ببینم
اه خدایا مرا ببخش … ! مرا که …
مرا ببخش که قلبم را ...