برای تو می نویسم
برای عشقم می نویسم برای تو و چشمان تو
به کسانی که می گفتند عاشقی دیوانگی است می خندیدم
به آنان که عاشقانی مجنون و دیوانه بودند می خندیدم
به عاشقانی که ازدوری می گریستند می خندیدم
به آنان که بیمار عشق بودند می خندیدم
چون نمی دانم درد عشق چیست
اکنون هم عاشقی دیوانه ام هم گریان
چون با دیدن چشمان زیبایت
اسیر درد بی درمان عشق شدم
همیشه دوست دارم
به کسانی که می گفتند عاشقی دیوانگی است می خندیدم
به آنان که عاشقانی مجنون و دیوانه بودند می خندیدم
به عاشقانی که ازدوری می گریستند می خندیدم
به آنان که بیمار عشق بودند می خندیدم
چون نمی دانم درد عشق چیست
اکنون هم عاشقی دیوانه ام هم گریان
چون با دیدن چشمان زیبایت
اسیر درد بی درمان عشق شدم
همیشه دوست دارم