نمیدانم از کجای این دل زخمی بگویم از این دلی که گناهش کودک بودنش است..
بی کینه بودنش و بهانه گیری های رسوا گرش..
از احساسی بگویم که روزی شیشه بود، اما امروز سنگ شده..
از رویایی بگویم که حقیقت فاصله آن بود..
یا از صدایی بگویم که به جرم عشق باید حبس ابد بکشد..!
برای شنیدن تو که هیچ وقت برام حرفی نداری باید بمونم .. !
اینجا ، شاید ، یه روز ببینی تموم روزا، مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه..
اما خودت که نیستی ببینی همش یه عذابه ... مثل یه سراب ... وقتی می خوامت دیگه نیستی ، نیستی که ببینی اشکام هم دیگه نیتونن نریزن.. بمونن.. بسازن.. نمیرن...
سلام اما دو سه نقطه کمی حالم خراب است ببین حتی خطوط نامه ام پراضطراب است مپرس از حال و روزم خسته روح و بیقرارم کویری دورو تنهایم که دستم دور از اب است خودم را لابلای عابران گم کرده ام باز در این شهری که هر کس چهره اش پشته نقاب است به کی باید بفهمانم که دل تنگم برایت که اینجا زندگی بی تو سراپایش عذاب است هوا اینجا مه الود و همیشه تکه ای ابر لجوجانه به فکر سیطره بر افتاب است تو را تا نامه ئ بعدی به شدت دوست دارم تو را که چشمهایت امیزه ئ شعر و شراب است خداحافظ برایم نامه ای بفرست و عکسی که شاید باورم شد چشمه ای در پیچ و تاب است
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات..؟
اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی..؟