سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرشته

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نه

نه نمیخوام بهار شه
من عاشق پاییزم
پاییز میشه عاشقتر واسه تو اشک بریزم
نه نمیخوام فکر کنی
که عاشقیم یه حرفه
میخوام برات بمیـــــرم

چه حسی داره

چه حسی دارید وقتی هیچ چیز توی ای دنیای لعنتی به واست شما نباشه؟

چه حسی دارید وقتی مجبور باشید تن به کاری بدید که ذره ای رغبت بهش ندارید و حتی ازش متنفرید؟

چه حسی دارید وقتی مجبور باشید به میل اطرافیانتون مهم ترین تصمیم های زندگی تونو بگیرین؟

وقتی همه علاقه های شما رو بچه گانه فرض می کنن و نمی ذارن حتی توی سرنوشت خودتون دخیل

باشید چه حسی بهتون دست میده؟

یعنی واقعا سکوت می کنید و برای اینکه آدمهای اطرافتون راضی باشند هیچ واکنشی انجام نمی دین

یا اینکه اعتراض می کنید و نمی ذارین دیگران براتون تصمیم بگیرند حتی اگه از این کارتون ناراحت بشن.

با خبر باش

نمیدانم از کجای این دل زخمی بگویم از این دلی که گناهش کودک بودنش است..

بی کینه بودنش و بهانه گیری های رسوا گرش..

از احساسی بگویم که روزی شیشه بود، اما امروز سنگ شده..

از رویایی بگویم که حقیقت فاصله آن بود..

یا از صدایی بگویم که به جرم عشق باید حبس ابد بکشد..!

برای شنیدن تو که هیچ وقت برام حرفی نداری باید بمونم .. !

اینجا ، شاید ، یه روز ببینی تموم روزا، مثل همیشه صدای قشنگت همه جا شنیده میشه..

اما خودت که نیستی ببینی همش یه عذابه ... مثل یه سراب ... وقتی می خوامت دیگه نیستی ، نیستی که ببینی اشکام هم دیگه نیتونن نریزن.. بمونن.. بسازن.. نمیرن...

اما مهربونم..

با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه

با خبر باش که من غرق گناهم همه شب

سلام

سلام اما دو سه نقطه کمی حالم خراب است
ببین حتی خطوط نامه ام پراضطراب است
مپرس از حال و روزم خسته روح و بیقرارم
کویری دورو تنهایم که دستم دور از اب است
خودم را لابلای عابران گم کرده ام باز
در این شهری که هر کس چهره اش پشته نقاب است
به کی باید بفهمانم که دل تنگم برایت
که اینجا زندگی بی تو سراپایش عذاب است
هوا اینجا مه الود و همیشه تکه ای ابر
لجوجانه به فکر سیطره بر افتاب است
تو را تا نامه ئ بعدی به شدت دوست دارم
تو را که چشمهایت امیزه ئ شعر و شراب است
خداحافظ برایم نامه ای بفرست و عکسی
که شاید باورم شد چشمه ای در پیچ و تاب است

یه روز

یک روز عشق و دیوانگی و محبت و فضولی و....



داشتن قایم موشک بازی می کردند تا نوبت به



دیونگی رسید همه رو پیدا کرد اما هرچی گشت اثری



از عشق نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یک



بوته گل سرخ قایم شده ودیونگی رو خبر کرد و اونم



یک خار بزرگ برداشت و تو بوته گل سرخ فرو کرد



صدای فریاد عشق بلند شد وقتی همه به سراغش



رفتن دیدن چشماش کور شده و دیونگی که خودشو



مقصر میدونست تصمیم گرفت همیشه عشقو همراهی



کنه و از اون روز به بعد وقتی عشق به سراغ



معشوقش میره بدی های اونو نمی بینه و دیونگی همیشه کنارشه .

اگه

اگه عشقم حقیره
اگه جسمم کویره
اگه خالیه دستام
اگه همیشه تنهام
برای تو عاشق ترین عاشق دنیام


اگه گاهی میکنم یاد چشمهات

اگه می میرم واسه تبسم روی لبهات

اگه نبض لحظه هام گم میشه تو خاطره هات

واسه اینه که تو رو دوست دارم خیلی زیاد

حافظ


Hafez kenare dastame, Man be to niat mikonam

Yek beyt, do beyt, ke mikhonam, sheresh ro az bar mikonam

Hafez mige: che khoshgele, yaret ba on qado balash!

Mige: azat del mibare, ba on negash, ba khandehash

Mige joz to yar nemikhad, hamdamo ghamkhar nemikhad

Mige bebin khaterkhate, bekhon to az toye cheshash

Hafez mige ke asheghi, harfe yeki do roze nist

Sohbate ma o sal, harfaye bachegoone nist

Hafez mige ke delbaret badjori toye fekrete

Hafez mige ke beshkanesh harchi pole poshte saret

Pato bezar to jadeie ke on beshe hamsafaret

Hafez mige ke asheghi wos"ate darya ro dare

Bia to hamsafar besho, daste khoda poshte saret
 

چه بنویسم

برایت چه بنویسم

از مهری که در رودخانه ی قلبم جارسیت

یا از طوفان سهمگینی که در قلبم غوغایی به پا کرده

یا از اوراقی که سطر به سطر نام تو و عشق تورا در خود جای داده

ای مهربانترین دفترم صد برگ دارد

و من هر صفحه را با نام تو و یاد تو پر کرده ام

و سر انجام به زیباترین نکته ی هستی رسیده ام:



اجازه هست

اجازه هست بشم فدات...؟

اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خندهات...؟

شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات..؟

اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟

تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی..؟